عیدسعید غدیر برهمهمبارک باد. برسر آسمانی آن ظهر / آیههای شکوه نازل شد
مژده دادند ایههای شکوه / دین احمد(ص) دوباره کامل شد . . .پیمبر کز خلایق برترین بود بدانستی که حج آخرین بودچو در خاک غدیر خم رسیدند بکردند صبر تا مردم رسیدندتمام حاجیان را جمع کردند سخن های فصیحش سمع کردندسپس دست علی بالای سر کرد وصیت کرد و گفتارش اثر کردکه هر کس را که من مولای اویم ز بعد خود علی مولاش گویمکه هرکس دست من بالای اوهست ز بعد من علی مولای اوهستوصی باشد برایم هم برادر ولی بهر شما مولا و رهبرز گفتار نبی طاعت نمودند تمام حاضران بیعت نمـودندچو پیغمبر برفت از دار دنیا دل مولا شکست از کار دنیاولی انداخت رسم بی وفایی میان امت و مولا جدایی !ضمان و بیعت خود را شکستند ز قدرت دست او کامل ببستندخلافت را ز دست او ستاندند شتر در خانه ای دیگر نشاندندز دست او حکومت را گرفتند همه زین ماجرا اندر شگفتندعلی کز علم و حکمت هیبتی داشت خلافت کی به نزدش قیمتی داشتخلافت را به نزدش قیمتی نیست به قدر لنگه کفش کهنه ای نیستتمام همّ و غمّش بهر دین بود که دستورات قرآن کی چنین بودسکوتش بهر حفظ دین اسلام که تا شاید بماند شیعه را نامچنانکه خاری اندر چشم او بود و یا یک استخوانی در گلو بودسکوت ازشیرغران بس عجیب است چرا؟ چون بین یارانش غریب استبگفــتا صبر کردم بهر دینم که پیغمبر (ص) بفرمودی چنینم